سفر تازه به عصر یخی
بچههایی که در انتظار ماجراجوییهای با نمک و دیدنی حیوان های مجموعه فیلم انیمیشن «عصر یخی» هستند، میتوانند از دو هفته دیگر قسمت سوم آن را روی پرده سینماهای جهان ببینند.
قسمت جدید این مجموعه، «عصر یخی: ظهور دایناسورها» نام دارد. در این انیمیشن کمدی، خانوادگی و حادثهای، یک بار دیگر دو ماموت غولپیکر، ببر و سنجاب در یک ماجراجویی تازه شرکت می کنند. در قسمت جدید فیلم، زندگی برای «مانی» (با صدای «ری روماند») این ماموت غولپیکر و دوستانش تغییر میکند و این در حالی است که« اسکرات» سنجاب (با صدای «کریس ورج») هنوز در جستوجوی دانه بلوط مورد علاقهاش است ، ولی به آن دست پیدا نمیکند.
«مانی» که در قسمت دوم فیلم با «الی» (با صدای «کوئین لطیفه») آشنا شد و ازدواج کرد، منتظر تولد فرزندش است. از طرف دیگر «دیهگو» (با صدای «جان لگوئیزامو») در فکر تشکیل خانواده است. او چند تا از تخمهای یک دایناسور را میدزد و این مسئله او را با مشکل هایی رو به رو می کند. دایناسورها به دنبال او هستند و خطر از چپ و راست او را تهدید میکند.
«کارلوس سالدانا» و «مایک تورمیر» این مجموعه را کارگردانی کردهاند. در قسمت اول این فیلم که در سال 2002 ساخته شد، دیهگو شخصیتی منفی داشت که در پایان ماجرا به یک موجود خوب و مثبت تبدیل میشود. در قسمت دوم فیلم که سال 2006 به نمایش عمومی در آمد، الی مهمترین شخصیتی بود که به جمع بازیگران قصه پیوست. شخصیت مهمی که به قصه قسمت سوم اضافه شده «خز» است که گفته میشود در قسمتهای آینده این مجموعه فیلم هم نقش مهمی ایفا خواهد کرد.
سالدانا در باره علت تولید قسمت جدید میگوید: «مهمترین دلیل این بود که بچهها شخصیت های ریز و درشت این فیلم را دوست دارند و مایلند که در ماجراجوییهای جدید آنها همراه شوند. کودکان و نوجوانان ارتباط خیلی خوبی با مانی، دیهگو و بقیه برقرار کردهاند و حیف است که ما ریشه این ارتباط را قطع کنیم. ما طرح اصلی قصه این مجموعه فیلم را از خود بچهها میگیریم. آنچه که روی پرده سینما به تصویر کشیده میشود، همان چیزی است که خود بچهها دوست دارند ببینند.»
از قسمت سوم «عصر یخی» به عنوان یکی از امیدهای اصلی اسکار در رشته بهترین فیلم انیمیشن اسم برده میشود. رقیب های این فیلم «هیولاها علیه بیگانههای فضایی» و «بالا» هستند.
فقط صدای طبیعی
برای ساخت یک برنامه ساده تلویزیونی، آدمهای زیادی درگیر میشوند. آدمهایی که هر کدام بنابه تخصصشان، مسئولیت یک بخش از برنامه را برعهده میگیرند. این گروه تولید شامل تهیه کننده، کارگردان، نویسنده، فیلم بردار و صدابردار است. یکی از این افراد که نقش مهمی هم در تولید برنامههای تلویزیونی اعم از مجموعههای تلویزیونی، برنامههای زنده تلویزیون، خبر و... دارد. صدابردار است که مسئولیت تنظیم صدا و کیفیت صدا را برعهده دارد.
سال ها قبل، مجموعههای تلویزیونی دوبله میشد، یعنی به جای بازیگران گویندگان حرفهای حرف میزدند یا خودشان بعد از تمام شدن تصویربرداری به استودیو دوبله میرفتند و جای خودشان حرف میزدند. سینما تا سال 1927 میلادی صامت بود و بعد از آن سینمای ناطق پا به عرصه گذاشت. در حقیقت این تلاش از سالها قبل شروع شده بود. پیش از این در کنار هر پرده سینما یک پیانو بود که همراه با تصویر به نواختن موسیقی میپرداخت و از طریق احساسات ، فضای فیلم را به تماشاگر منتقل میکرد. با ورود صدا به دنیای سینما بسیاری مخالفت کردند و بسیاری از بازیگران معروف هم از سینما به دلیل نداشتن صدای مناسب کنارهگیری کردند. با آمدن صدا به سینما، موجی از کارگردانان تئاتر به سینما آمدند و اطلاعات خودشان را از صدا و فن بازیگری در اختیار کارگردانهای سینمایی قراردادند.
با گذشت زمان و در دوره حاضر هم کارگردانها و هم بازیگران ترجیح میدهند که از صدای طبیعی و زنده صحنه و البته از صدای خودشان استفاده کنند. البته در برخی از کارها به دلیل دشواریهای صحنه، گروه سازنده مجبور به دوبله میشوند، اما در دوبله هم سعی میکنند که از صدای بازیگران و صدای سرصحنه استفاده کنند. امروزه بهقدری به صدای سرصحنه عادت کردیم که برایمان شنیدن صدایی غیر از این غیر طبیعی است. میتوانید فکر کنید که فیلمها و مجموعههایی که مرحوم خسرو شکیبایی بازی می کردرا با صدای یک گوینده حرفهای بشنوید؟
جداً میتوانید؟
عکس های قهرمان
عکاسی یک هنر است، میتوانیم به کمک آن زیباییها را ثبت یا خلق کنیم. اما گاهی هم با عکاسی، کارهایی انجام میدهیم که خودمان هم متوجه آن نیستیم؛ کارهایی مثل ثبت اطلاعاتی که بعدها میتوانند به عنوان سندی برای اثبات موضوعی به کار بروند یا حتی مدرکی علمی که به دانشمندان و محققان کمک کند به کشفی علمی دست پیدا کنند.
حدود 50 سال پیش، سال 1956 میلادی، چنین اتفاقی برای «فریتس مولر» و «اروین اشنایدر» افتاد. ایندو، در آن زمان، در سفری که به کوههای هیمالیا داشتند، در حالی که نور منعکس شده از روی یخ و برف چشم آنها را به شدت آزار میداد، به خاطر ارتفاع زیاد، مریض شده بودند و با بوران و طوفان یخ، دست و پنجه نرم میکردند، از یخچال طبیعی «ایمجا» عکس میگرفتند؛ بزرگترین یخچال طبیعی آن زمان، در ارتفاع حدود 5 هزار متری زمین. نیم قرن بعد، سال 2007، «آلتون بِیِر» جغرافیدان متخصص کوهستانها، تصمیم گرفت به همان نقطه سفر کند و عکسهای مولر و اشنایدر را از یخچال، عیناً با همان زاویههای دید، تکرار کند. او بعد از مقایسه عکسهای خودش با عکسهای این دو نفر، به نظرش رسید که کیفیت بصری عکسها بهطور شگفتانگیزی بهتر شده است، اما از آن مهمتر متوجه نکتهای شد که میتوانست از نظر علمی ارزش زیادی داشته باشد.
در عکسهایی که مولر و اشنایدر از یخچال طبیعی ایمجا گرفته بودند، لایه بسیار ضخیمی از یخ این یخچال را کاملاً پوشانده بود، اما در عکسهای بِیِر دریاچهای به طول یک کیلومتر در دامنه ایمجا دیده میشد که نشان میداد حجم زیادی از یخهای آن ذوب شده است. این مقایسه توجه دانشمندان را به بالا رفتن دمای این منطقه جلب کرد، منطقهای که به دلیل حجم یخی که داشت، به «قطب سوم زمین» معروف بود، ؛ آنها پس از انجام تحقیقات، به این نتیجه رسیدند که ارتفاع یخچالهای طبیعی منطقه، هر سال حدود 74 سانتیمتر کمتر میشود و سطح آن که 500 هزار کیلومتر مربع بوده است، در سال 2030 به 100 هزار متر خواهد رسید، یعنی یک خطر جدی که طبیعت و مردم این منطقه را تهدید میکند. این موضوع باعث شد سازمان ملل متحد به همراه سازمانهای دیگر دستبه کار شوند و سعی کنند مشکل این منطقه را حل کنند. هر چند حل چنین مشکلی آسان به نظر نمیرسد، اما شناخت اصل مشکل میتواند قدم بزرگی در این راه باشد؛ شناختی که با مقایسه چند عکس ساده شکل گرفت.
حالا این عکسهای قهرمان برای اولین بار در اندازههای بزرگ در کشور لندن چاپ شده و به نمایش درآمدهاند و میتوانند توجه مردم را به موضوع گرم شدن هوای زمین و مشکلهایی که به دنبال دارد، جلب کنند.